سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاطرات خصوصی

سمینار

جمعه 87 مهر 26 ساعت 6:11 عصر
دیروز تو سمینار خانم صحافی رو بعد از 7 سال دیدم. هم دوره‏ای لیسانسم بود. ظاهرا رفته بودن کانادا با سروش که یکی دیگه از بچه‏ها بود و بعد از گرفتن فوق هم برگشته بودن ایران و حالا هم میکروموج کار می‏کنن. این خانم صحافی یه مدتی تو سمینار بین المللی که ما سال 2000 برگزار می‏کردیم رییس ما بود و رییس خوبی هم بود هوای زیردستاشو داشت. بعدا ما یه مدتی شدیم زیردست خانم عدل. ایشون هیبتی داشت که خدایی نکرده اگه عصبانی میشد دیگه هیچی. بعد یه مدت زیردست خانم نادقلی بودیم ایشون دست کم زیاد اذیت نمی‏کرد. بعد دیدیم که غرور مردانگی‏مون جریحه‏أار شده از بس زیر دست دخترا کار کردیم رفتیم تو گروه صنعت با کاوه. تو یکی دو تا جلسه کمک گرفتن هم رفتیم و گند هم بعضا زدیم. بعدا روز سمینار اومدیم کارتمونو بگیریم دیدیم زیرش زده «گروه ارتباطات» !!! رفتیم پیش خانم عدل گفتیم ببخشید ما ارتباط با صنعت بودیما! ایشون فرمودن که من نیرو احتیاج داشتم گفتم شما رو بفرستن :( .....

نظرات دیگران []



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

انتقال
علی
بامداد
شبانه روزی
ریجکت
[عناوین آرشیوشده]